رمان عموی ناتنی

مردم به دلیلی من را “Ox” صدا می زنند.

من با معیارهای هر کسی قد بلند، عضلانی و خوش تیپ هستم. حتی جای زخم های من هم نمی تواند قیافه اهریمنی زیبای من را از بین ببرد.
رایلی دقیقاً برعکس من است.

او کوچک، مهربان و مهربان است. در واقع، من متوجه می شوم که او برای این دنیایی که او را در آن قرار دادم خیلی خوب است.

تنها ماموریت من این بود که او را دنبال کنم، از او محافظت کنم – به هر قیمتی. این کمترین کاری است که می توانم انجام دهم.

چیزی که مرا غافلگیر کرد این بود که چگونه او در طول 12 سال شکوفا شد.

اکنون، ذهن من مدام به سمت منحنی های نرم او می رود. بی گناهی او شب ها رویاهای من را تسخیر می کند، وجود او در روز.

من به یک وسواس مارپیچ رسیده‌ام که قابل رفع نیست.

رایلی باید مال من باشد.

رمان عموی ناتنی من

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا